امروز از بیمارستان که رفتم خونه و یه کم استراحت کردم مادر گفت موافقی بریم روستا؟
گفتم باشه.تو مسیر همش بارون اومد
دیشب که شب قدر بود کم خوابیده بودم صبح هم که صبحکار بودم تو مسیر خواستم بخوابم ولی هوا خوب بود و یه جورایی خوابو از سر آدم می پروند
وقتی رفتیم داخل خونه انقدرررر که باد بود و هوا طوفانی بود که کم مونده بود در و دیوار خونه بریزه پایین و باد بیاد داخل خونه
بارون هم می یومد کنار پنجره ها آب جمع می شد با پارچه آبو جمع می کردیم و می ریختیم تو سینی که بریزیم دور.در این حد
لبه های فرش رو که زدیم کنار خیس نشن
هوا هم سرد بود وسایل گرمایشی روشن کرده بودیم
تو مسیر که داشتیم می رفتیم زمین قشنگ سبز شده بود و خیلی خوب بود
عکس هاشو براتون می ذارم
عکس اولی شکوفه های درخت باغچه مونه که انقدر باد شدید بود فکر کنم همش ریخت
حجم فیلم ها رو نمی تونستم زیاد بزارم چون سایت بیشتر از یه حجمی رو آپلود نمی کنه مجبور شدم کمش کنم
و در آخر
هنرنمایی باد و بارون روی دیوار خونه مون