اعزام
چهارشنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۰۲:۳۸ ب.ظ
امروز هم صبح شیفت داشتم هم عصر شیفت دارم
همون مریض که گفتم پاش خونریزی کرده بود باید ببرمش یکی از بیمارستان های تهران
ناهار هم نخوردم حالا خوب شد صبحانه خوردم تو بیمارستان
تا برگردم بیمارستان خودمون شب شده راننده آمبولانس هم با سرعت زیاد داره رانندگی می کنه.
اصلا قرار نبود من مریضو ببرم تهران ولی یه دفعه گفتن اون پرستاری که قرار بوده بره تهران پرستار آی سی یو نبوده ولی شما هستی و باید تو ببری
هیچ چیزیو نمی شه پیش بینی کرد یه همچین جایی هست محیط درمان!
یه ماشین دیگه هم آمبولانس رو داره ساپورت می کنه و داره باهامون می یاد چون قضیه امنیتیه و به خاطر اعتراضات این بلا سر مریض اومده حتی به خانواده ش هم نگفتن کدوم بیمارستان می خواد بره حتی اول حرکتمون راننده هم نمی دونست مقصد کجاست
راننده جوری رانندگی می کنه که چیزبمون نشه تصادف نکنیم صلوات😂
احساس می کنم انرژیم کم کم داره تحلیل می ره خودم یه وقت غش نکنم😟
راننده به خاطر اینکه بقیه راننده ها و ماشین ها زودتر برن کنار و راه رو باز کنن هر از گاهی بوق آژیر آمبولانس رو روشن می کنه
صداشو براتون می ذارم که قشنگ تصورش کنید
۰۱/۰۹/۲۳