کنسرت
پنج شنبه ۲۲ تیر اولین تجربه کنسرتم بود موقع سه تار زدن دستم می لرزید اولش و بعد به خودم مسلط شدم خواهرمو دیدم که برام دسته گل گرفته بود گل های نارنجی با ربان نارنجی😍
دو تا از همکارهامم اومده بودن.
اولین اجرا، اجرای ما بود.
قبل اینکه بریم داخل قرار شد اگه رفتیم داخل سالن و دست زدن برامون سرمونو خم کنیم و سه تارمون رو یه کم مایل با دست راستمون بگیریم که همین کار رو هم انجام دادیم و هر کی سر جای خودش نشست و شروع کردیم به زدن
اولش دستام می لرزید و یه چند جایی بچه ها سوتی دادن و اشتباه زدن ولی این سوتی ها رو اونایی که تو این کار باشن متوجه می شن.
اجرامون که تموم شد دوباره همون حرکت رو بعد از دست زدن حضار انجام دادیم و تجربه جالبی بود که بقیه بیان اجرای تو رو ببینن.
بعد اجرای خودمون من بقیه اجراها رو با خانواده م دیدم و تقریبا اکثر اجراها سوتی داشتن مثل ما
حتی یکی از بچه هایی که سنتور می زد اولش نمی دونم یادش رفت نت هاشو چی شد که اولش ول کرد و بقیه براش دست زدن بعد دوباره آخرین نفر اجرا کرد.
یه پسر بچه بامزه تپل مپل هم وقتی سنتور زد آخر اجراش براش دست که زدن، واسه همه بوس فرستاد همه خندیدن خیلی بامزه بود😄
الان که دارم این ها رو می نویسم شیفتم و یه مریض جدید برامون آوردن
حدس بزنید مریض کیه؟یه دختر بچه ی ۲۴ روزه کوچولو موچولو
اوخی😍انقده کوچیکه که داخل انکوباتور گذاشتنش و اصلا نمی شه چیزی بهش وصل کرد به جز سرم حتی کاف فشار سنج به اندازه دور دستش نداریم😃مادرش ۱۷ سالگی ازدواج کرده و الان ۲۱ سالشه
انشالا اجرای های بیشتر و خفن تر دختر 😍❤️