اعصابم داغونه
انقدر اعصابم داغونه انقدررررررر اعصابم داغونه
انقدررررر اعصابم داغونه که نگو و نپرس
امروز رفتم تو بخش دیدم بازم مثل این چند روز سه مریضم اعصابم دیگه نمی کشه از این بخش داغون از این بیمارستان داغون از این سر پرستار داغون از این مدیر پرستاری داغون از این سیستم افتضااااااح که پرسنلش هیچ براش مهم نیستن و ذره ای برای مای پرستار ارزش قائل نیست فقط بلدن ازمون بیگاری بکشن و مریض هم شدی که شدی مشکل خودته
حتی اگه همکارهات هم مریض شدن بازم مشکل خودته و باید خودت مریض ها رو کاور کنی و انقدر کار کنی به جای همکارهات( و به جای چند نفر دیگه که استعلاجی هستن )که خودت هم داغون بشی و کارت به استعلاجی برسه
به بچه ها می گم بیاید همگی صبحکار و شبکار بریم دفتر پرستاری اعتراض کنیم هر کی می ره سراغ کار خودش و انگااار نه انگار
هماهنگی؟هه زهی خیال باطل
اصلااااا بچه های پرستاری با هم هماهنگ """ نیستننننننن""
هر چی می شه حقمونه چون همکار من به داد منه همکار نمی رسه و همراهی نمی کنه از این منجلابی که توش گیر کردیم بیایم بیرون
به سر پرستارم گفتم زنگ بزنید مدیر پرستاری بیاد بخش ما باهاش حرف بزنیم زنگ زده بهش اونم گفته که من حرفی ندارم بزنم بچه های خودتون هستن که استعلاجی می یارن دیگه
یعنی کمک بی کمک راهنمایی بی راهنمایی
فقط پولشون رو می گیرن و یه آب هم روش عوضی های پست فطرت
امروز فهمیدم بچه ها الکی استعلاجی می یارن که مثلا کسایی مثل مدیر پرستاری یه کاری کنه و نیرو بگیره که زهی خیال باطل
امروز یکی از بچه ها توقف طرح زد قبلش هم کلی استعلاجی آورده بود و فشار به ما می یومد و همش باید سه مریضه وایمیستادیم و امروز هم سر و مر و گنده اومده خوشحال شاد خندان می گه توقف طرح زدم
آخه بگو نامردددد این چه کاریه تو داری با این استعلاجی های الکی انجام می دی. داری با این کارت جون مریض و همکارهات رو به خطر می اندازی
دیگه بریدم از این همه فشار کاری
ما پرستارها نه برای سر پرستارمون مهم هستیم نه برای مدیر پرستاری
می خوام گریه کنم از این همه نامردی از این همه عوضی بازی
خداروشکر که تمدید طرحم داره تموم می شه خداروشکر خداروشکر از این جهنم دره بیمارستان دولتی راااحت می شم
من امروز شیفت صبح با بعضی از بچه ها تصمیم گرفتیم حالا که بیمارستان هیچ به فکر ما نیست
باشه ما هم کارهای مریض ها رو خوب انجام نمی دیم
من که تو این پنج سال کاریم همیشه همه کارهامو تو هر شیفت انجام داده بودم امروز برای اولین بار پانسمان نکردم و دهانشویه هم انجام ندادم واسه مریض هام
بقیه کارها رو هم فقط در حد نیاز انجام دادم و داروهاشون رو زدم
وقتی سیستم به فکر من نیست چرا من به فکر مریض باشم؟
آره همینقدرررر نامرد
این سیستم منو نامرد کرد
اخلاق پرستاریم مرد
بعد شیفت گندی که داشتم سریع خودمو رسوندم خونه ناهار خوردم و آماده شدم رفتم گروه نوازی
یکی از آب انبارهای شهرمون اجرا داشتیم
خییییلی خوب بود صدا اکو می شد سقف بلند و قشنگی داشت
آخرش هم همگی عکس یادگاری گرفتیم
و با ماشین استاد برگشتیم خونه هامون
اومدم خونه دیدم همسایه قبلی رفته و همسایه مستاجر جدید اومده فهمیدم داغون تر از همسایه قبلیمون این همسایه جدیده ست( که طبقه بالایی ما جدید اومدن)
چند تا پست عقب تر در مورد همسایه بالاییمون نوشته بودم که آب ریخته بود از بالا تو بالکن ما که بالکن خونشون رو بشوره و من داد زدم سرش و عصبانی شدم
شاید باورتون نشه ولی من دراز کشیده بود داشتم ویس های ضبط شده ی اجرای گروه نوازیمون رو به مادرم نشون می دادم که یه دفعه صدای شر شر آب با فشاااار زیااااد شنیدیم
دیگه من قاااااطی کردم و سرشون حسااابی هوا و داد کشیدم و فحش دادم
امروز به همکارم گفتم من قاطی کنم بد قاطی می کنم وقتی همسایه مون اینکار رو کرد عین یه گوله باروت منفجر شدم و زدم به سیم آخر(ظاهر من یه دختر آروم و ساکته ولی دیگه قاطی کردم با حجم فشار امروز)
همسایه کثافت کل آب رو ریخت تو بالکن تمام لباس های بیمارستان من موش آب کشیده شد تا تونستم سرش داد و هوار کشیدم عوضی
رفتم تو اتاق افتادم به گریه گفتم این چه شانسیه اون از سر پرستار اون از مدیر پرستاری اینم از همسایه داغان عوضی کثافت
صابخونه شون انگار هماهنگ کرده هر مستاجری که می یاره انگار گفته برید اول آب بریزید تو بالکن طبقه پایین حرصشون رو در بیارید
هیچ خونه رو تمیز نکرده وسایلش رو آورده ریخته تو خونه ی کثیف بعد اول رفته بالکن رو آب گرفته خب معلومه دیگه با صابخونه هماهنگ کرده که اعصاب ما رو به هم بریزه
مامانمم با گریه من شروع کرد به گریه کردن
بازم من عربده زدم سرشون بازم آب ریخت تو بالکن😐😐😐😐😐😐
آخه آدم اینقدرررر احمق می شه؟
از بالا داد می زنه اولین بار اینجوری با آدم رفتار می کنن؟بهش می گم وقتی نفهم هستی همینجوری باید باهات رفتار کرد
این پست صرفا برای خالی کردن خودم بود