ازدواج ۲
یه روز با هم رفتیم آزمایشگاه یه سری فرم پر کردیم و یک سری اطلاعات بهشون دادیم (مثلا اگه تو خانواده مون کسی بوده که ازدواج کرده و بچه شون مشکل ژنتیکی داشته) و آزمایش خون دادیم
تا جایی که یادمون می اومد بهشون اطلاعات دادیم که اگه مشکلی باشه بهمون بگن
یکی از آزمایش ها یه ماه بعد یکی دیگشون تقریبا دو ماه بعد و آخری که ارسال می شد خارج از کشور نزدیک به پنج ماه طول می کشید نتیجه ش مشخص شه
به کسی هم نمی تونستیم بگیم که در حال آشنایی هستیم جون خودمون هم نمی دونستیم جواب آزمایش چیه مثبته یا منفی
نامزدم که همش می گفت جواب خوبه مطمئن باش و مشکلی نداره😁
بعد اون چند ماه فهمیدیم که خداروشکر جواب هیچ کدومشون مشکلی نداشته و فقط دکتر گفت که مثلا یه مواردی تو ژن های خانم پیدا شده که اونم چون تو هر دو نفرتون مشترک نیست مشکلی نداره ولی شما هفته دوم یا سوم بارداری بیا دوباره آزمایش بده که اگه مشکلی باشه ما رو ژن های شما کار می کنیم و اصلاحشون می کنیم یعنی تو اون هفته دوم یا سوم بارداری می شه روش کار کرد حتی اگه مشکلی هم باشه
بعد که خیال هممون راحت شد قرار شد یه روز بیان خواستگاری رسمی که بزرگتر ها هم باشن(مادربزرگ و پدر بزرگ)
البته بله برون هم به حساب می اومد.
چند روز قبل از مراسم با دخترخاله م رفتم کت شلوار خریدم.شلوارش سفید و کتش سفید با خط های سبز کمرنگ
نامزدم که قرار بود کت شلوار مشکی با پیرهن سفید بپوشه
همه خوشحال بودیم.یه سری وسایل تزئینی گرفتیم که برای عکاسی خوب بشه میز استند و وسایل دکوری.
مهریه و وسایلی که داماد باید می خرید رو مشخص کردیم و علی الحساب روی یه کاغذ نوشتیم و دو طرف امضا کردن
خانواده داماد هم یه کله قند، قرآن ،چادر،دفتر بله برون،شیرینی،گل آورده بودن
سبد گل رو خودم به سلیقه خودم سفارش داده بودم یه سبد گل به رنگ کرم که داخلش از گل های رز کوچیک سفید،تم صورتی و کرم استفاده شده بود(گل های مصنوعی که به یادگار بمونه)
اینم عکسش
پدر زنگ زد یکی از روحانیون که می شناخت که صیغه محرمیت بخونه که از قضا و شانس خوب اون آقا مشهد بود و صیغه ما رو وقتی خوند یک جورایی انگار دل ما به حرم وصل شد و ارتباط گرفتیم و خیلی خوب بود
بعد از مراسم هم کلی عکس گرفتیم و اون شب به خوبی و خوشی گذشت
این داستان ادامه دارد...
مبارکت باشه عزیزم :)
انشالا زندگیت به شادی و قشنگی