به اشتباه
امروز رفتم بیمارستان همکارم گفت عه تو که صبح شیفت نیستی🤔
گفتم نه من شیفتم🙂گفت نه تو برنامه شیفت عصری😑
رفتم داخل بخش فهمیدم برنامه این هفته رو با هفته ی بعد اشتباه گرفته بودم😅😂😄😆
همکارها می گفتن شیفت یکی از همکارها رو بمون گفتم نه برم به کارهام برسم باشگاه برم😄
خلاصه که فرار رو بر قرار ترجیح دادم و د در رو😆
اول صبحی پرانرژی از بیمارستان تا خونه پیاده رفتم بعضی اوقات آدم نیاز داره تو شهر قدم بزنه و راه بره و آدم ها رو از نزدیک ببینه حتی خونه ها رو😄
خیلی تنبل شدم چند وقت پیش با خانواده داشتم صحبت می کردم می گفتم مشهد می خوایم بریم با ماشین نریم با هواپیما بریم راحت تره گفتن تنبل شدی ها😆
تو مسیر یه پسر افغانی از کنارم رد شد گفت سلام سهراب.نمی دونم فازش چی بود🤣🤣
😁 😁 😁
ایوالله عوضش رفتید پیاده روی و صفا کردی از گشت گذار
خوش باشی
عاشق ها هواس ندارن دیگه 😁 😁