مهربان

مهربان
آخرین نظرات

😊😄

دوشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۵۲ ب.ظ

امروز با هم لانگ بودیم

از چند روز پیش شیفت امروز رو نگاه کرده بودم دیدم روز خوبیه واسه اینکه بگم بهش چون ۱۲ ساعت با هم‌ شیفتیم.

مدام با خودم کلنجار رفتم و این پا و اون پا کردم تا فرصت مناسب گیر بیارم تا بتونم تو یه تایم مناسب حرفمو بهش بزنم یه چند تا سوال پرسید ازم که واسه فلان کار مریض چه وسایلی باید ببرم بالا سر مریض آماده بزارم؟که راهنماییش کردم وقتی داشت وسایل رو می برد تعدادش زیاد بود داشت از دستش می افتاد که پیش خودم گفتم الان موقعیت خوبیه که بهش گفتم بزار کمکت کنم گفت نه می برم و می تونم و گفتم نه بزار کمکت کنم

مریضش تو اتاق ایزوله بود و کسی نمی تونست راحت مزاحممون بشه بعد که وسایل گذاشتم تو اتاق ایزوله بهش گفتم شما اهل کوهنوردی هستی؟گفت آره من و دوستام کهنه باغستان می ریم خودمون و با یه گروهی دو شب و سه روز یه جایی بود رفتیم و داشت توضیح می داد

منم از همون گروه که باهاشون رفته بودم آلش دشت توضیح دادم

آخرش هم گفتم باید گروه های خوبو به هم معرفی کنیم😄

اولش قصدم این بود که فقط به خودش بگم گفتم اینجوری ضایعه ست به بقیه هم بگم که یه وقت فکر نکنه من منظور خاصی داشتم فقط به خودش گفتم

تو توضیحاتمم گفتم که به آقای فلانی و خانم فلانی و چند نفر دیگه هم گفتم کم کم دارم به بقیه هم می گم

آخرش تشکر کرد

آخر شیفت هم وقتی که شیفت تموم شد برام دست تکون داد😍 که یعنی خداحافظ😃اوخی🥰

 

 

 

 

۰۲/۰۲/۱۸ موافقین ۲ مخالفین ۰
mehraban 75

نظرات  (۱۲)

این همون سم بود؟

پاسخ:
سم چی؟

هیچی بیخیال

پاسخ:
خب سم نبود
 
aşk بود     
۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۰:۲۹ ستاره برزنونی

😁 خب خب تعریف کن ببینم چه خبره ناقلا

پاسخ:
جدیدا حواس پرت شدم ستاره
یکی از همکارها می گفت ما خودمون فهمیدیم
گفتم چیو؟
گفت اینکه عاشق شدی😄🤣

بح بح

شیرینی بدید

پاسخ:
بفرمایید
🍰🧁😄
۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۳:۲۹ ستاره برزنونی

🤣😍انشالله که خیر باشه قشنگم

پاسخ:
مرسی عزیزم🤩

سلام و درود مهربان عزیز و بامعرفت🌹

الهی الهی خداااااااااااااااااااااا

باورم نمیشه دمتون گرم که پا پیش، گذاشتی 👏 👏 👏 👏 👏 

دمت گرم خیلی حال کردن، یه کم در موردش، بیشتر بنویس

عاشقی حس و حال خیلی خیلی قشنگی هستش

اللهی که بهش برسی و تو وبلاگت جشن بگیریم هر چی به خیر صلاحته بشه🌹🌹 همون 🌹🌹🌹

به قول ساعر:گویند که لحظه ای است روئیدن عشق، آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد. 

پاسخ:
سلام خوبین؟
حالا اتفاق جدیدی افتاد بیشتر می نویسم😄
آره قشنگه😊
ممنون ببینیم خدا چی می خواد
حالا عاشق که نشدم خوشم اومده یا می شه گفت وقتی شیفتیم نگاهم همش بهشه(البته ضایع نه ها که همه بفهمن)
هر چی خدا بخواد
ممنون از نظرتون🙏😊

سلام مجدد مهربان عزیز

آلن که اومدم وبت دوباره این پستت رو از اول خوندم اونقدر قشنگ حس و حال عاشقی ازش، میباره که من ذوق میکنم 😍😍😍😍😍😍😍😁😁

الللهی بتونی مخ بزنی 😁 و بهش برسی یهنی مو قلب قلبی میشم با دیدن این پستتون 🤭😁🌷🌷🎶💛💛🎶🎶

پاسخ:
سلام و درود😊
عههههه واااااقعا؟😅😄
هههه انقدر هم که من بلدم مخ بزنما🤣
آخی مرسی از نظرتون🙏😊
یه آهنگ هم می خوام به این پست اضافه کنم
دوباره سر بزنید به این پست
خواستم احساساتمو سرکوب کنم چیزی ننویسم در موردش بعد گفتم بزار احساساتت بریزه بیرون چه اشکالی داره در این مورد پست کنی؟
این شد که نوشتمش😊

آخیی

قشنگ ذوق و شوق از متن تون میباره 😁😁

میگن آدما عاشق میشن سرحال میشن اینهااا

 

خب مبارک باشه ایشالله شما و آقا داماد (آینده) به پای هم پیرشید😁😍

پاسخ:
عه واقعا؟😅😄

ممنون حالا معلوم نیست که
ببینیم خدا چی می خواد😊
گفتم به خدا اگه مناسب همیم مهر منم تو دلش بندازه

سلام عزیزم. خوبی؟ طولانی هست ولی لطفا کامل بخون 

من برخلاف بقیه اصلا خوشحال نشدم و اتفاقا خیلی دلم به حالت سوخت!!! چون من بعدشو میبینم ولی تو حس قشنگ الان رو میبینی. دکتر یوهان رو تا حالا دیدی؟ داستان یک پزشک (استاد)و رزیدنت بیهوشی سال دوم هست که هر دو عاشقانه همدیگر رو دوست داشتند ولی آقا دچار بیماری C.I.P اگه اشتباه نکنم، شده بود و برای همین مهاجرت کرد و بعد مدتی تماس تلفنی، ایمیل و.... با دختره کاملا کات کرد چون از سلامتش مطمئن نبود و برای همین نمی‌خواست دختره رو علاف کنه.

دختره با توجه به عکس های موفقیت این آقا تو پژوهش هاش، فکر کرد که حالش خیلی خوبه و سرش گرم تحقیقاتش بوده و برای اون آقا هیچ ارزشی نداره و کار مهم تر ازون دختر هست براش.

ای کاش اون قسمتی که دختره زار میزد گریه میکرد و حتی توان راه رفتن نداشت و خواهرش پشتش میکرد رو میدیدی😭😭😭 ای کاش می‌دیدی دختره چجوری ناله میکرد و میگفت من هیچ وقت نمیتونم اولویت اولش باشم.

اما اون دختر پشت صحنه رو نمیدونست. آقا دچار بیماری عفونی شدید شده بود و برای همین اون زمان کات کرد. بهرحال اون دختر هم علم غیب نداشته و هیچ چیزی هم نمیتونه جای گریه های شبانه و خنجر عاطفی که بهش خورده بود رو از بین ببرد.

حالا این فیلم آخرش به خوبی تموم میشه و این دوتا بهم میرسن ولی اگه نمی‌رسیدند چی؟ میدونی اون دختر چقدر زجر کشید تا بتونه فراموش کنه؟ شخصیت اون دختر هم عین خودم و  خودت مهربون و عاطفی و احساساتی بود .

برای همین ها هست که من دلم به حالت سوخت چون من گریه های شبانه آخرش رو تجربه کردم چون من هم مثل دختر داخل فیلم، از لحاظ روحی زجر کشیدم.  ولی دیگه حاضر نیستم به هیج عنوان نه روی خواستگار،  نه روی آدمایی که مودبانه بهم پیشنهاد آشنایی میدن و .... هیچ حسابی باز کنم.

توهم اول یشب بشین گریه کن ، ببین تحملش رو داری؟ نه نداری!!! له میشی ، خورد میشی. پس خواهش میکنم افسار عقلت رو نسپار دست عشق و علاقه که تورو از خود بی خود میکنه. درست عین شراب 

پیشنهاد میکنم حتما کامنت های من تو پست" آخرین حرف های من" رو بخونی یعنی حتما بخون!!! 

معمولا میگن تا وقتی کسی مستقیم نیومده جلو ، حسابی روش باز نکن ولی من میگم حداقل تا بعد عقد ، هیچ حسابی باز نکن!!!

اینم خواهرانه بهت میگم: همیشه سعی کن تو تموم کننده یک رابطه باشی. نذار بعد یه مدت که طرف تورو به خودت وابسته کرد و در ظاهر همه چی اوکی بود،  یهو بخاطر مثلا اینکه بابام میگه فعلا زوده زن بگیری، یا اختلاف محل زندگی و غیره، بذاره بره و تورو تو هپروت بذاره!!! مطمئن باش کسی که رابطه رو تموم میکنه آرامش فکری بیشتری داره . مثلا من خواستگاری که خودم ردش کنم اصلا عین خیالم نیست ولی کسی که منو نخواد حتی اگر عقلا بهم هیچ شباهتی نداشته باشیم ، یکم اذیت میشم.

یچیز دیگه هم میگم ولی تو کامنت بعدی....

 

پاسخ:
سلام مرسی شما خوبی؟
نوشته هات رو خوندم آموزنده بود ممنونم از نظرت
حرف هاتو قبول دارم
من خودمو خیلی درگیرش نکردم یعنی با احتیاط دارم جلو می رم عاشقش نشدم فقط ازش خوشم اومده 
اگه آشناییتی پیش اومد بینمون خوبه ولی اگه نشد هیچ اتفاقی نیفتاده چون من دل کندن رو راحت بلدم اگه وبلاگ داشتی برات پیام می ذاشتم و می گفتم که چه گذشته ای داشتم
منم احساسی هستم ولی سعیمو می کنم عاقلانه تر جلوتر برم

ببین عزیزم...

شخصیت امثال ما که مهربون و احساساتی و زودرنج و .... هستیم ، متاسفانه زود باوریم!!! زود اعتماد میکنیم زود وابسته میشیم زود با بقیه گرم میگیریم اهل تیغ زدن و پیچوندن نیستیم و برای همین خنجر سادگی مون رو میخوریم.

درست میگم؟ 

درحالی که باید قوی باشیم بتونیم از خودمون محافظت کنیم ، مراقبت فقط این نیست که نوشابه نخوریم، چیپس نخوریم و.... بُعد روحی هم به مانند جسمی خیلی حائز اهمیت هست. نباید اجازه بدیم کسی با روح و روان ما بازی کنه نباید اجازه بدیم کسی بدون اجازه وارد حریم قلب ما بشه.

عزیزم ، خیلی ها در قلب مون رو میزنن ولی نباید به روی هرکسی باز کنیم!!!

نباید به هرکسی تو ذهن مون پرو بال و تو قلب مون هم اسکان و پتو و بالشت و....😂😂بدیم.  طوری نشه بعدن با لنگه کفش هم نتونیم از قلب مون بیرون کنیم.

همیشه به این فکر کن " قلب حرم خداست" و اینطوری  کمتر ذهنت درگیر بقیه میشه، من نمیگم که بخاطر همسر آینده به کسی علاقه مند نشو ، چون ممکنه خیر و صلاحت در این باشه که مجرد بمونی و نمی‌خوام اون موقع احساس خسرالدنیا والاخره داشته باشی و خدای ناکرده از مسیری که اومدی پشیمون بشی و فکر کنی خدا وجود نداره و امثالهم.

بعضیا میگن که تو محیط کار اجتماعی باشید گرم باشید اینطوری خواستگار بیشتر و بهتر جذب تون میشن و غیره. ولی من برای افرادی مثل خودم که احساساتی هستند میگم نه!!! ارزش نداره ریسکش بالاست. ماها افرادی نیستیم که کسی رو تنها بذاریم که بیشترش برمیگرده به همون وجدان و مهربون بودن. ولی تو این دنیایی که گوسفند نمای گرگ صفت زیاد هست، خیلیا هستن که بهانه های واهی ممکنه مارو دور بزنن ممکنه قلب مون رو اشغال کنن و بعد خلع سلاح مون کنن و بعدم تیر بارون و ....

پس عزیزم ، تا وقتی کسی رسما و شرعا و قانونا وارد زندگیت نشده تا زمانی که علاقش بهت اثبات نشده، حتی یک درصد هم به خودش، به محبت های رفتاری و گفتاری،  توجه نکن!!!  

حرف و نگاه باد هواست ، آدما رو با عمل شون بسنج.

ببین عزیزم، ممکنه ما با یکم مهربون بودن تو محیط بیرون افرادی جذب مون بشن و حتی پیشنهاد آشنایی بدن ولی این وسط آسیب میبینیم دیدم که میگم. پس بهتره اصلا تو محیط بیرون به فکر جذب کسی نباشیم و سرمون تو کار خودمون باشه گرچه میدونم سخت هست چون غریزه ما دخترا توجه دیدن رو می‌طلبه جلوه گری رو می‌طلبه ، ولی جدا از گناه بودن، خودمون متضرر میشیم.

این توصیه برخی کاربران خانواده برتر ( که ارتباط اجتماعی بالا تو محیط بیرون داشته باشیم  برای فرضا جذب خواستگار خوب) ازون مورد هایی هست که من میگم:

خیرش به ضررش نمی ارزه!!!

واقعا هم نمی ارزه ، ریسکه ، خطرناکه، اگه نشه اگه اونی که بهش دل بستیم قسمت ما نباشه، زندگی برامون تبدیل به جهنم میشه!!!  برای همین میگم که عشق و علاقه قبل ازدواج  سمه، زهره مار و شر و.... هست.

اگه میدیدم که ( ببخشید)یک هفت خط به تمام معنا هستی و بجای اینکه گولت بزنن، بقیه رو تیغ میزنی و کسی برات مهم نیست و زیرآبی زیاد میری، مطمئن باش برات طومار نمی‌نوشتم.

عزیزم ، چه دوست داشته باشیم چه نه، امثال من و تو از لحاظ کنترل احساسات خیلی ضعیف هستیم و همون اندازه خیلی آسیب پذیر هم هستیم . شاید هم تو اینگونه نباشی. ولی بنظرم آدمای سنگ دل و خشن و بی وجدان، کمتر دچار شکست عاطفی میشن. 

نمیگم مثل این افراد بی رحم و سنگ دل باش فقط بخاطر اینکه آسیب روحی نبینی،  نه اصلا !!! چون اگه الان فقط یک درد داشته باشیم ( همون سادگی و زود باوری) در اون صورت هزاران درد خواهیم داشت.

اینو بدون خدا مهربونه آدمای مهربون هم دوست داره، ما فقط لازمه یکم تنظیمات ذهن و قلب مون رو تعمیر کنیم نه اینکه بزنیم از بن خراب کنیم. اگه هم تعمیر نکنیم خود زندگی و آدمایی که بهشون نمی رسیم و.... بهمون یاد میدن که نباید به هرکسی دل ببندیم و یا حتی قبل ازدواج اصلا نباید به کسی علاقه مند بشیم و گول حرفا و فیلم های عاشقانه و رمانتیک هم نخوریم.

اگه کامنت های پست آخرین حرفای من( پست من نیست) رو خوندی، خوشحال میشم اینجا نظرت رو بگی.

پاسخ:
من خیلی تو دام آدمای گوسفند نمای گرگ صفت افتادم ، اونم به خاطر ساده بودنم بود.
برام تجربه شده که بیشتر حواسمو جمع کنم
اون پستی هم که نوشتم خیلی بهش آب و تاب دادم ولی خب یه احساس بود و چند وقت بگذره به نظرم بیشتر مشخص و معلوم می شه که زودگذر بوده یا پایدار و یه حس واقعی
ولی خب باهات موافقم که وقتی تا کسی رسما مطرح نکرده ذهنمون درگیرش نکنیم سعی می کنم خیلی درگیر نکنم ذهنمو
هر چی خدا بخواد همون اتفاق می افته
این پستمو خیلی جدی نگیرش من قبلا دوره کاردانشجویی از منشیمون خوشم اومده بود که بعدا دیدم هیچ عکس العملی نشون نمی ده و راحت گذشتم چون عاااشقش نبودم فقط ازش خوشم اومده بود اینم مثل همون
هر چی خدا بخواد همون می شه

مرسی عزیزم.... الحمدالله خوبم.

میگن مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسه ، پس اگه یکم تند رفتم ببخشید. مهربان جانم، اگر چیزی گفتم بذار به حساب خواهری و دوستی.منم راستش بخاطر ترسی که تو وجودم داشتم و دارم ، پیاز داغش رو زیاد کردم که عمدن هم نبوده. دیدی آدم وقتی می‌ترسه حواسش سرجاش نیست؟😂

عزیز دلم، قطعا که یک حس گذرا هست و خداروشکر که میتونی راحت بگذری حتما قبلا سختی هایی کشیدی که الان به پختگی عاطفی رسیدی. 

میدونی ممکنه اون آقا بعدن رفتارهای ضد و نقیضی از خودش نشون بده مثل اکثر پست های خانواده برتر که حول این موضوع بوده، ممکنه یروز خوب باشه لبخند بزنه و ..... یروز دیگه کاملا رسمی و خشک.

میخوام بگم هیچ حسابی رو اون رفتارهای خوبش بعدن باز نکنی و اتفاقا از کسی که بدون اجازه با روح و روانت هم بازی میکنه حالا هرکسی میخواد باشه، متنفر باش.

میدونی دیشب احساس کردم قوی شدم و دیگه اصلا تحت تاثیر کسی قرار نمیگیرم بعد رفتم زیر آسمون و گفتم : خدایا، چی میشد باز من تو اون موقعیت های قبلی قرار میگرفتم و نشون میدادم که دیگه آدم زودباور و ساده قبل نیستم و هرکسی رو راحت تو قلبم جا نمیدم.

بعدش میدونی چی شد؟ خواستم اجابت شد خیلی زود در عرض چند ساعت😂😂😂

تو خواب دیدم که دو تا موقعیت قرار گرفتم ولی جالبه تو دوتاهم با اینکه هیچ ارتباطی بین من و اون افراد شبیه ساز نبود، ولی تو خواب هم دقت میکردم که چی میگم و چجوری راه میرم که مبادا در مورد من بد فکر کنن و خودمونی بگم از من خوششون نیاد 😂😂😂

دیگه خدا بجا یه موقعیت ، دوتا هم برام آورد که بهم بگه: 

حرف الکی نزن هنوز دهنت بو شیر میده. بهتره فعلا شیرتو بخوری قوی بشی😂😂😂

تنها کاری که میتونم انجام بدم این هست که از خدا بخوام قلبمو اونقدری از مهر و محبت خودش آکنده کنه که هیچ کسی (حتی شاهزاده سوار بر اسب😂😂) هم نتونه منو تحت تاثیر خودش قرار بده 🥺

راستی ببخش اگه من یجاهایی با لفظ" تو " خطابت کردم ، قصد بی ادبی ندارم ولی هضم "شما "، برام سنگینه حتی برا خودم و میتونی منو "تو" هم خطاب کنی‌.

میگم اگه ایمیل بذارم، پیامات به ایمیلم فرستاده میشه یا تو همون صفحه تماس با من ، پیام هاتو میتونم ببینم؟ چون من معمولا خیلی دیر ایمیلمو چک میکنم.

 

پاسخ:
مرسی از نظرت
چون صفحه شخصی نداری نمی شه که جواب منو ببینی
پس ایمیلت رو برام بفرست
الان تو تماس با من پیام گذاشتی نمی تونم جوابتو بدم باید اینجا جواب بدم
من اون کاربری که گفتی نیستم

F هستم

عزیزم اگه وبلاگم برات قابل نمایش تو پیام خصوصی نبود، اینجا بگو که من یا آیدی بذارم یا ایمیل....

اهان من فکر کردم اون کاربر هستی ، بهرحال پیشنهاد میکنم که حتما کامنت اون کاربر رو بخونی احتمالا برات جالب خواهد بود.

پاسخ:
اونجا بهت پیام می دم
ممنون از پیشنهادت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی