مهربان

مهربان

اندر احوالات

جمعه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۳، ۱۲:۰۵ ق.ظ

هفته قبل پنج شنبه چشمام رو عمل کردم روز عمل من پدر، مادر، نامزدم و مادر نامزدم رفتیم بیمارستان

 

خیلی ها می گفتن تهران برو اگه خواستی چشمات رو عمل کنی ولی من چون تعریف این دکتر رو زیاد شنیده بودم و دو تا از همکارهام پیش همین  دکتر عمل کرده بودن و راضی بودن تصمیم گرفتیم همین شهر خودمون و همین دکتر عمل کنم.دکتر گفته بود می تونی لازک یا فمتولیزیک عمل کنی که من لازک رو انتخاب کردم چون خشکی چشم کمتری داره نسبت به اون یکی

روز قبل زنگ زدن از بیمارستان و گقتن ساعت ۶ و نیم صبح بیمارستان باش

خلاصه روز عمل رفتیم بیمارستان و اونجا اعلام کردن اولین نفر من تو لیست عمل هستم

چند نفری با هم وارد شدیم و گفتن بشینید رو صندلی قطره ریختن تو چشم هامون و یکی از پرسنل اتاق عمل گفت چه خبره چرا انقدر آرایش کردی سرمه ت هنوز تو چشمته

گفتم من چشمام رو شسته بودم. گفت برو با شامپو بچه بشور بعدش با اپلیکاتور کشید زیر چشمم کلی سرمه اومد از چشمم بیرون گفت ۴۸ ساعت قبل عمل نباید اصلا آرایش می کردی اینجور مریض ها رو باید عملشون رو کنسل کرد

خلاصه کلی غر زدن (ولی خود دکتر چیزی نگفت بهم)

تو مراقبت قبل عمل نوشته بود این مورد رو ولی من بی دقتی کرده بودم

 

 

بتادین زدن به چشمام و بعد چند دقیقه گفتن برو داخل

اسم و فامیلت رو بلند بگو بعد که نوبتم شد گفتن دراز بکش رو تخت

دکتر با دو نفر دیگه بالا سر تجهیزات و وسایل بودن 

دکتر یه قطره ریخت تو چشمم و بوی سوختن می پیچید(برش قرنیه) باید به نقطه چشمک زن سبز رنگ نگاه می کردم

بدون هیچ دردی عمل تموم شد و رفتم بیرون(چون یکی دو بار قطره ی بی حسی برام ریخته بودن)

 

مادر وقتی منو دید عینک آفتابی داد دستم و رفتم تو یه اتاق تاریک با دوستانی که اونا هم مثل من عمل کرده بودن همه تو همون اتاق نشستیم

خیلی باحال بود یکی پرسید شما هم چشماتون بسته ست گفتیم بله بله😄

مثل نابینا ها شده بودیم انگار🤣

خانواده  اومدن پیشم نوبتی و حالم رو پرسیدن

بعد رفتیم پیش دکتر و چشم هامون رو معاینه کرد و یه برگه برای مراقبت های بعد عمل بهمون داد

 

بعد معاینه رفتیم خونه و سختی این بود که باید یه هفته عینک می زدم(عمل کردم عینک نزنم ولی مجبور بودم حالا همش عینک دودی بزنم🤣)روی دماغم جای عینک مونده بود

سه تا هم قطره باید استفاده می کردم قرص ویتامین سی هم بود

قطره تیرلوز

کلوبیوتیک

بتامتازون

تا دو هفته هم دکتر گفته بود تاری دید داری

منم دو هفته مرخصی گرفته بودم

تو اون یه هفته که همش باید عینک آفتابی می زدم حتی تو خونه اکثرا ویس و اپیزود و پادکست گوش کردم و تجربه جالبی بود(یکی از اپیزود های خیلی خوب که خوشم اومد و دوست دارم به همتون معرفی کنم اپیزود " ناجی " هست که تو برنامه کست باکس می تونید گوش کنید)

 

دکتر یه لنز برام گذاشته بود تو چشم هام که دیروز رفتم و لنز رو برام درآورد و یک سری مراقبت های بعد از عمل رو  ، روی برگه نوشته بودن که بهم تحویل دادن

من دغدغه م این بود که ۳۱ شهریور که عقدم هست می تونم آرایش کنم که دکتر نوشته بود  فقط ۵ روز محدودیت داره بعد ۵ روز می تونی آرایش چشم داشته باشی

الان از نتیجه عمل راضی هستم و اون تاری دید از بین بره خیلی عالی تر می شه😊

 

امشب من و مادرم و  نامزدم و مادر نامزدم رفتیم سینما

اولین سینما رفتن من و نامزدم😍

فیلمش رو خودم انتخاب کرده بودم فیلم طنز " پول و پارتی " که همه شون خوششون اومد و در طول فیلم خندیدن

در مورد یه پسر فقیری که می خواست مخ دختر ثروتمندی رو بزنه

 

هر موقع سایت اوکی شد یه عکس از فیلمش می ذارم فعلا مشکل پیدا کرده

 

نظرات  (۳)

سلام!

ان‌شاءالله که آخرین عملت باشه:)

پاسخ:
سلام
ممنون.ایشالا

مبارکه :)))


من هنوز شماره چشمام ثابت نشده ، ولی دوست داشتم عمل کنم راحت شم از عینک

پاسخ:
ممنون عزیزم

ایشالا به وقتش عمل می کنی😊

مبارکه

خبر خوبا رو داری درو میکنیا 😇

پاسخ:
ممنونم

😁😄👌

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی