مهربان

مهربان
آخرین نظرات

امروز قبل رفتن به بیمارستان داشتم به یکی از مریض ها فکر می کردم می گن به هر چی فکر کنی جذبش می کنی رفتم بیمارستان دیدم همون مریض مریضمه.

۹۰ درصد سوختگی.یه آقای ۴۰ ساله افغانی که نزدیک به علوفه آتیش گرفته بوده که خودش هم آتیش می گیره و بدنش می سوزه

لباش انقدر ورم کرده بود مثل این می موند که ۲۰ میل ژل تزریق کرده باشه

ساعت ۱۰ صبح پانسمان سوختگی رو انجام دادیم یک ساعت بعد دکتر اومد گفت پانسمان هاشو باز کنید😭

بفرستین اورژانسی اتاق عمل یعنی اگه یک ساعت دکتر زودتر اومده بود ما اووون همه زحمت نمی کشیدیم سر تا پای مریضو پانسمان کنیم😭

ساعت ۱۱ گفت بیاد اتاق عمل تازه ساعت یک و نیم بعدازظهر تخت خالی شد بردیمش

تو اتاق عمل کلا بدنش رو تیغ انداخته بودن

عصر سوپروایزر اومد گفت مثل این که شیفت صبح تخت پیدا کردن تو یکی از بیمارستان های تهران ولی چون مریض افغانی بوده کنسل شده😑☹

ساعت ۱۲:۳۰ تو اون اوضاع قاراشمیش اون یکی مریضم تاکی کارد و تاکی پنه شد و بهم ریخت 

خلاصه که امروز به معنی واقعی صاف شدم تازه ساعت ۳ عصر وقت کردم گوشیمو نگاه کنم که دیدم مادرم ۴ بار بهم زنگ زده و پیام داده.زنگ زدم گفتم شیفت خیلی بدی داشتم

mehraban 75
۲۵ خرداد ۰۲ ، ۲۳:۲۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

شبکه تماشا داشت فیلم یانگوم رو نشون می داد اتفاقی دیدم یاد حرف مادرم افتادم اون تایمی که یانگوم رو نشون می داد مادرم می گفت من دوست دارم مثل یانگوم تو پرستاری هر بیماری که گفتن تو بلد باشی و حرفی برای گفتن داشته باشی(البته یانگوم پرستاری که نمی خوند و پزشک شد ولی تو همون پزشکی و آشپزی حرف اول رو می زد)منظورش همین بود که همه چیز رو بلد باشی

یادش بخیر اون موقع که این فیلم رو نشون می داد وقتی تموم شد کل قسمت هاش غصه می خوردیم که حالا بعد این فیلم دیگه چه فیلمی ببینیم انقدر که یانگوم رو دوست داشتیم و بهش عادت کرده بودیم.

نمونه صدای مینو غزنوی:

 

 

mehraban 75
۲۲ خرداد ۰۲ ، ۱۴:۳۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۶ نظر

امروز اومدن برق داخل سرویس بهداشتی رختکنمون رو درست کردن.قبل از اینکه درستش کنن یه نوووور خیییلی کمی داخل سرویس بهداشتی بود الان یه لاااامپی زدن که کل درز و شکاف های در و دیوار دستشویی رو می تونیم ببینیم.

یکی از بچه ها که می گفت باید عینک آفتابی بزنیم بریم داخل سرویس بهداشتی🤣

mehraban 75
۲۱ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

دارم الان فیلم زن بدلی رو می بینم یه فیلم قدیمی کمدی که نمی دونم دیدینش یا نه ولی خیلی باحاله

رامبد جوان ترلان پروانه توش بازی کردن

ترلان پروانه بچههههه بوده کوچولو😄

ماهایا پطروسیان پیتزا سفارش می ده پیتزا رو که می یارن هزینه ش شده ۲۷۰۰ تومن😆

سال ساختش ۸۵ هست من ۱۰ سالم بوده😄

پرستیژ خانمه ماهایا پطروسیان رو تو این فیلم خییلی دوست دارم.مقتدر،با انرژی،مستقل،از همه مهم تر با اعتماد به نفس😎

mehraban 75
۱۹ خرداد ۰۲ ، ۱۴:۲۹ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۸ نظر

یکی از همکارهامون از اوناست که اگه یه مشکلی ازت پیدا بشه تو انجام کارهای مریض دیگه فبها دهنت رو سرویس می کنه.

اون زمانی که هد نرس قبلیمون بود تو یکی از شیفت های شب این همکارمون مسئول شیفت بود بعد من دیر گفتم که مریضم ادرار نداره هیچی دیگه تا صبح انقدر گفت انقدر گفت که تو چرا نگفتی چرا دیر گفتی صبحش هم صاف صاف گذاشت کف دست هد نرسمون اونم منو صدا کرد مثلا می خواست منو یه جای خلوت ببره که بقیه نفهمن ولی منو صدا کرد کنار ورودی انبار اونجا هم همه خدمات رد می شدن قشنننننگ آبروی منو برد انقدر گفت گفت گفت که من پشیمون شدم که از غیر عمد دقت کنید از غیر عمد اونم دیییر گفتم که مریضم ادرار نداره

حالا از شانس دیشب همین مسئول شیفتمون بازم مسئول شیفت بود من دقت می کردم که یه وقت اتفاقی نیفته که تو درد سر بیفتم ولی خب متاسفانه دوباره یه موردی پیش اومد که من سر یه کوتاهی دوباره از طرف این همکارم سرویس شدم البته نه به اون شدت قبل و نمی دونم به هد نرسمون گفته بود یا نه و هد نرسمون هم چیزی بهم نگفت ولی از داخل هیییی خودخوری کردم که چرا حواسم نبوده😫

mehraban 75
۱۷ خرداد ۰۲ ، ۱۶:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

گروهی که باهاشون قله مردمی و آلش دشت رفتم ۱۴ و ۱۵ خرداد می بردن مسیر اسالم به خلخال که ۱۲ ساعت کوهپیمایی بود دو روزه. دوست داشتم برم ولی چون به نظرم سخت می یومد نرفتم به جاش به خانواده گفتم خودمون یه جایی بریم منم که شیفت ندارم

من دوست داشتم بریم شمال ولی خانواده می گفتن الان اونجا شلوغه تو این دو روز و ترافیکه و گرمه

این شد که تصمیم گرفتیم از مسیر الموت بریم سمت شمال که هوا خنک تر هم هست و ترافیک هم نیست گرچه خییییلی مسیر سختیه و پر پیچ و خمه و از یه جایی به بعد مسیر خاکیه و آسفالت نبست

خلاصه که شب سیزدهم رو اومدیم روستای خودمون که تو مسیرمون بود و شب خوابیدیم و روز بعد،  بعد صبحانه حرکت کردیم به سمت شمال.

انقدر تو مسیر های خاکی بالا و پایین شدیم که نگو و نپرس🤣

اول رفتیم سمت رازمیان که گرمسیرترین نقطه ی الموت هست بعد سمت هیر و دربند و آخرش هم روستای سپارده که آخرین روستای مازندران به حساب می یاد

آب و هوا که عاااالی بود جای همگی خاااالی بود😄

به روستای سپارده که رسیدیم سبک توریستی داشت حتی سوئیت و اتاق هم اجاره می دادن

یه پیرزن روستایی هم روی الاغ نشسته بود و مسیر رو داشت می رفت خیلی هم با کلاس عینک آفتابی زده بود 😄

راستی تو مسیر هم ویار رو رد کردیم و ناهار رو اونجا خوردیم عکس هاشو براتون می ذارم

یه عکس هم از نقشه براتون می ذارم که چه مسیرهایی رو رد کردیم

نزدیک غروب هم حرکت کردیم برگشتیم دوباره سمت روستای خودمون چون در هر صورت باید از مسیر رفت برمی گشتیم.

mehraban 75
۱۵ خرداد ۰۲ ، ۱۲:۵۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

امشب جلسه ی اول گروه نوازی رو رفتم

سخته ولی اینکه استاد می گه تو می تونی و از پسش بر می یای بهم اعتماد به نفس می ده💪

خیییییلی باید تمرین کنم

 

mehraban 75
۱۳ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۳۲ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹ نظر

جلسه قبلی کلاس سه تار استاد بهم پیشنهاد کرد تو گروه نوازی سه تار شرکت کنم منم گفتم اگه شیفت ها بزارن می یام و شرکت می کنم.قرار شد شنبه ها بریم خیییلی براش ذوق دارم.برم کنسرت تو گروه سه تار بزنم.حتما دوستامو فامیل و همکارهامو دعوت می کنم😁😄

mehraban 75
۱۰ خرداد ۰۲ ، ۰۵:۱۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۴ نظر

امروز بعد کلاس گفتم داخل کشوهای میزمو تمیز و مرتب کنم که دفتر خاطراتمو پیدا کردم هییییی یادش بخیر

بچه ها چه یادداشت هایی برام گذاشتن😄😁

دو تاشون هم معلمم بودن

اون موقع چه فازی داشتیما😆روزهای آخر سال تحصیلی برای هم یادگاری می نوشتیم

 

mehraban 75
۰۶ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۵ نظر

امروز با خانواده رفتم تهران پیش خواهر

بعدازظهر رفتیم سمت دریاچه چیتگر تا حالا نرفته بودم

اولش هوا گرم بود یه کم نشستیم رو صندلی رو به روی دریاچه تا هوا خنک تر بشه

تو نت سرچ کردم که دریاچه چیتگر چه جاهای دیدنی داره

زیپ لاین و شهر بازی و دوچرخه سواری و ...

اولش انتخاب کردیم که بریم قایق پدالی یکی از مسئولین اونجا اعلام کرد تو بلندگو که هوا داره طوفانی می شه اونایی که تو قایق هستن بیان سمت اسکله

ما پشیمون شدیم و تصمیم گرفتیم بریم دوچرخه سواری

رفتیم سمت گیت دوچرخه.گفتن باید کارت ملی بدین من و خواهرم کارت ملی نیاورده بودیم مادر و پدر کارت ملیشون رو دادن تا ما بتونیم بریم دوچرخه سواری

جاتون خالی انقدررررر کیف داد انقدررررر خوب بود که نگم براتون😍🤩

هوا خوب شده بود و باد داشت و خنک بود هوا

یک ساعت تایم داشتیم می تونم بگم عین اون یک ساعت رو پدال زدم(البته خیلی خیلی کم توقف داشتم اونم وقتایی که می خواستم روسریمو درست کنم از بس که باد بود)آخرهاش که دیگه هوا طوفانی شده بود گرد و غبار بلند شده بود تو هوای بادی هم پدال زدن سخت تره.هر جلسه که بدنسازی می رم قبلش استاد تمرین دوچرخه ثابت بهم داده ۱۰ دقیقه خیییلی کمکم کرد تو دوچرخه سواری امروز چون پاهام قوی تر از قبل پدال می زد و مثل قبل برام سخت نبود.

خیلی خوش می گذره کاپل آدم بره دوچرخه سواری

انقدر هم اونجا بزرگه که یک دور کامل دور اون منطقه گردشگری چیتگر ۲۰ دقیقه طول کشید .

خیییییلی از دختر پسرهای جوون هم اونجا دوچرخه سواری می کردن

راستی تو تهران خییییییلی افغانی زیاد شده کل فروشنده ها افغانی بودن

عکس ها رو هم اینجا آپلود می کنم

 

 

 

mehraban 75
۰۵ خرداد ۰۲ ، ۲۰:۴۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر