وجود هیچکس غمها را از بین نمی برد
اما کمک میکند با وجود غمها محکم بایستیم...
درست مثل چتر که باران را متوقف نمی کند، اما کمک می کند آسوده زیر باران بایستیم …
به پیشنهاد یکی از دوستان رفتم مستند ایکسونامی رو نگاه کردم یعنی مغز آدم سوووووت می کشه پیشنهاد می کنم همههههه ببینن.واقعا آموزنده ست که خانم ها خودشون و بدنشون رو دوست داشته باشن و برای خودشون ارزش قائل باشن.من که خییییلی چیزها از این مستند یاد گرفتم.خانم پورن استاری که تجربه خودش رو با مردم ایران در میون گذاشته.از همه مهم تر حرف آخر و نتیجه آخر این ویدئو هست که از زبان خود خانم میشل گفته شده و اونم اینه که
🔴 وقتی از"" دستورات خدا ""پیروی کنید شادی واقعی رو به دست می یاید🔴 یعنی طرف بعد از ایییین همه رابطه های خارج از عرف و شرع به این نتیجه رسیده که اگه با خدا باشی و شهوت و سکس با نامحرم رو بزاری کنار خوشبختی و شادی واقعی رو به دست می یاری.به نظر من که خییییلی تو همین یه جمله آخر مستند حرفه.
اگه شما هم این ویدئو رو دیدین ممنون می شم نظرتون رو در رابطه باهاش برای من زیر این پست به اشتراک بذارید🙏
ازتون می خوام اگه مستند و ویدئوهای آموزنده ی دیگه می شناسید زیر همین پست معرفی کنید🙏
امشب داشتم برنامه بدون گارد از شبکه ۳ رو نگاه می کردم خیلی خوشم اومد حرف های دل جوون ها من جمله خود منو می زد و دغدغه های فکری و سوال های بی جواب رو مطرح می کردن
یه برنامه سیاسی تاریخیه
یه خانم چادری به اسم دکتر مهدیه شادمانی رو دعوت کرده بودن و چهار تا دختر دیگه هم تو یه اتاق دیگه تو همین برنامه دعوت کرده بودن که از بین اون ۴ دختر دو تا چادری و دو تا مانتویی محجبه بودن.
دکتر مهدیه شادمانی با مجری در مورد مثلا یه موضوعی صحبت می کردن بعد یه کلیپ نشون می داد بعدش سوال هایی که برای اون چهار دختر پیش می یومد رو اون ۴ نفر مطرح می کردن
یکی از موضوعاتی که مطرح شد این بود که یه دختری که می خواد محجبه باشه انقدر که هزینه ها گرونه و مانتوها کوتاه و نامناسب شده که حتما باید ارگان ها و سازمان های مربوطه پیگیری کنن
و موضوع دیگه اینکه کشف حجاب که خیلی تو این چند ماه رو بورس بود و خیلی دیده شد از دسیسه های دشمنه و اون ها به این نتیجه رسیدن که عفت و پاکدامنی دختر ها رو از بین ببرن و کم کم به انقلاب جنسی برسن یعنی تو جامعه اسلامی مثل ایران اول حجاب رو بردارن بعد به انقلاب جنسی برسن یه آماری رو اعلام کرد که قبلا مثلا اگه دو تا بیماری مقاربتی جنسی تو آمریکا بوده الان بیشتر از ۱۰ تا شده
و بیشترین آمار مادرهای نوجوون مربوط بهه آمریکا می شه که روابط آزاد دارن و تو نوجوونی بچه دار می شن و بچه شون رو هم نگه می دارن که همه این ها دامن خود زن های آمریکایی رو گرفته و گرفتارشون کرده
خیلی فیلم ها هم الان رو بورس اومده که هم جنس گرایی رو دارن رواج می دن و عادی جلوه می کنن که برای همه عادی بشه
ابن برنامه رو که دیدم خوشم اومد پیش خودم گفتم حتما باید یه پست رو مختص به این موضوع و این برنامه بنویسم .برنامه تلویزیونی که به نظرم دید مردم رو باز می کنه و چشم و گوششون رو بازتر می کنه.
احساس می کنم شبکاری هام دیگه مثل قبل نیستن.منظورم اینه که قبلا روز بعد از شبکاری انگار مغزم کارایی بهتری داشت ولی الان احساس می کنم روز بعد از شبکاری مغزم دیگه نمی کشه و کارکرد سابقش رو نداره.انگاری تو طولانی مدت اثرش بیشتر خودشو نشون می ده.کم خوابی
منگ بودن مغز
هنگ بودن
مادر بیدارم کرده ساعت ۳ که بیا ناهار بخوریم بعد از دست خانم همسایه که جدید اومدن و مستاجر جدیدن ناراحته که چرا مثل همسایه های قبلی دوباره بالکن رو شسته و کلی کثافت و کثیفی از بالکن طبقه بالا ریخته تو بالکن ما
رفته خانم همسایه رو دعوا کرده که چرا با اینکه ما گفته بودیم به این موضوع حساسیم بازم بالکنتون رو آب گرفتین از بالا شستین خانم همسایه هم پرو پرو گفته براتون متاسفم
😑😮
الان داشتم سه تار تمرین می کردم خواهرم می گه خوب سه تار می زنی هاااا😍😍
بهش گفتم وااااقعا؟😍😍
انقدر ذووووق کردم( به قول یارو گفتنی از خودم ذوق در وکردم😅😁 )که خواهرم می گه صورتت از ذوق قرمز شد😅😁
وقتی بهتر و بهتر شدم حتما پیش درآمد دشتی رو براتون پست می کنم همون آهنگی که قراره تو کنسرت بزنیم.
امشب عروسی صمیمی ترین دوستم دعوت بودم.
من با ماشینم رفته بودم.عروسی که تموم شد رفتیم دنبال ماشین عروس دور دور.
من عقب موندم از ماشین عروس یه جایی جلو زدم و پشت چراغ قرمز پشت ماشین عروس وایسادم و بالاخره بهشون رسیدم.
یه پسر جوون سوار ۱۱۱ بود و کنار ماشین عروس بود و یه نگاهی به من که پشت ماشین عروس بودم انداخت بلند داد زد شما نسبت ن با عروس چیه؟گفتم دوستشم
گفت مجردین؟گفتم آره.
کاش جوابشو نمی دادم
دیگه افتاد دنبالم.حین رانندگی همش کنار ماشین من رانندگی می کرد و همش حرف می زد که اسمتون چیه؟مجردین؟شماره می دین؟شماره بدم؟
گفتم نه اگه شماره هم بدین من جواب نمی دم.گفت اسمتون رو ازشون پرسیدم اسمتون مثلا فلان اسمه.
گفت قصدم مزاحمت نیست.آشنا شیم با هم.
منم دیدم این خیلی کنه ست گازشو گرفتم که بپیچونمش.
فکر کردم از سرم بازش کردم دیدم نه بازم پشت ماشینمه.
بازم با سرعت رفتم.پیش خودم گفتم الان مستقیم برم سمت خونه مسیر رو یاد می گیره می فهمه خونمون کجاست.کلا بی خیال دور دور عروسی شدم و ازشون جدا شدم دیدم دوباره دنبالم افتاده.عجب گیری کردیم.
یه مسیری رو رفتم و یه جا وایسادم ببینم پشتم هست یا نه زدم کنار دیدم اونم زد کنار.
ای بابا
دوباره رفتم یه مسیری رو.
آخه ۱۲ شب زشت نیست یه پسر مزاحم یه دختر بشه؟اینا ناموس ندارن؟؟؟؟
دوباره یه جا وایسادم دیدم نه خداروشکر دیگه دنبالم نیست.مطمئن شدم که پیچوندم و با خیال راحت رفتم سمت خونه گرچه یه کم بدنم از ترس می لرزید.
خلاصه اینم داستان عروسی امشب ما.
امروز از کلاس گروه نوازی که برگشتم خونه متوجه شدم یکی از اقوام عصری تو محیط کار حالش بد شده و زنگ زدن آمبولانس سریع اقدامات اولیه رو انجام دادن و فرستادنش نزدیک ترین بیمارستان
ضربان قلبش ۲۵۰ تا بوده😮
خداروشکر الان بهتره و تحت مراقبت های ویژه ست و ccu بستریه
یعنی فاصله بین بد حال شدن و حال خوب یک ثانیه ست.
خدا خودش کمکمون کنه🤲
یکی از مریض های سابقمون اومده بهمون سر بزنه شیرینی آورده برامون.
خیلی حس خوبیه وقتی می بینی مریض سابق حالش خوب شده و اومده سر بزنه
خییییلی چیز ها رو هم یادش بود.به یکی از بچه ها گفته چاق تر شدی😆
تصادف کرده بود چند سال پیش و با یه دختر دیگه تو بخش ما بستری شده بود سطح هوشیاریش پایین بود و قشنگ یادمه یه بار مادرش واسه ش تولد گرفته بود تو بخش و کیک آورده بود.بعد اون تولد سطح هوشیاریش بهتر شد😯🤔
یه بار رفت از بخشمون دوباره با تنگی تراکئوستومی برگشت ،چند روزی بود بخشمون بعد دوباره فرستادنش خونه