مهربان

مهربان
آخرین نظرات

امروز یه مریض خییییلی بامزه داشتم یه پیرزن گوگولی چروک😄برام دست تکون می داد قربون صدقه م می رفت می گفت خدا بچه هاتو برات نگه داره😄دستت دررررد نکنه قشنگ کش می داد کلماتو😄

منم دلم قنج می رفت براش لپشو می کشیدم😄دستمو گرفت حتی بوس کرد😄

 

بعد شیفتم رفتم خونه و ناهار و بعدش هم رفتم باشگاه 

صبح یکی از همکارها داشت واسه چند نفر تعریف می کرد بیاید بریم قله مردمی و این حرفا

منم خیلی وقت بود نرفته بودم دوست داشتم بعد باشگاه هر جور شده خودمو برسونم برای کوهنوردی

تو مسیر برگشت با اسپیکر آهنگ گذاشته بودن منم داشتم فیلم می گرفتم که یکی از آقایون گروه گفت خانم می شه فیلم نگیرین؟گفتم بله

ولی علتش رو نفهمیدم🤔

mehraban 75
۰۲ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۳۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام به همه دوستان

چند هفته پیش که داشتم وبلاگ های به روز شده رو نگاه می کردم اتفاقی به وبلاگ یاسمن رسیدم و دیدم تو یکی از پست هاش نوشته که هر کی دوست داره تو تولید پادکست همراه ما باشه به من بگه و منم چون یه نمونه پادکست جوجه تیغی رو کار کرده بودم و خوشم اومده بود این شد که به یاسمن پیام دادم و این شد شروع آشناییمون با گروه خوبمون یعنی یاسمن،فاطمه،کیمیا،نرگس،فرهان،محمدرضا،کسری و غیره

کم کم با خصوصیت های هم آشنا شدیم و چه شب هایی که با هم تو گوگل میت گفت و گو کردیم و هدفمون هم تولید پادکست در مورد موضاعت اجتماعی بود

مدیریت درست محمدرضا و فرهان که حرف ندارن😊

انتقادها و حرف های درست نرگس و پیشنهاد های بکرش😊

کارگردانی کسری

و همکاری بقیه دوستان😉

و یه چیز دیگه اینکه موضوعی  که من پیشنهاد کردم و انتخاب شد برای موضوع اول پادکست، خیلی باعث شد خوشحال تر بشم و حس مفید بودن بهم دست داد تو گروه💪

خیلی خوشحال هستم که در کنار همشون فعالیت داشتم و همچنان این فعالیت ادامه داره و با دوستان خوبی آشنا شدم

نتیجه اون شب بیداری ها شد این پادکست که این زیر براتون پست می کنم

امیدوارم خوشتون بیاد راستی تو اینستا هم پیج داریم و می تونید ما رو تو اینستا حمایت کنید             korsi.podcast@

 

 

 

mehraban 75
۲۵ مرداد ۰۲ ، ۲۲:۳۴ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۵ نظر

 

 

 

 

mehraban 75
۲۱ مرداد ۰۲ ، ۰۹:۳۶ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳ نظر

آهنگی که تو کنسرت با گروه اجراش کردیم و قولشو داده بودم که بزارمش تو وبلاگ

 

اسمش پیش درآمد دشتی هست

 

mehraban 75
۱۵ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۲۰ موافقین ۹ مخالفین ۰ ۳ نظر

تیر ماه پدر گفت از طرف محل کارش اسممون تو قرعه کشی دراومده برای سفر به سرعین منم تو درخواستی هام اون تایم مسافرت رو مرخصی خواسته بودم.همکارها می گفت خوشبحالت اونجا هوا خیلی خوبه و الان سرعین واسه مسافرت خوبه

من روز قبل مسافرت لانگ بودم ساعت نزدیکای دوازده شب تازه وسایلمون رو جمع کردیم ساعت ۶ صبح هم می خواستیم بلند شیم که حرکت کنیم به سمت سرعین

پدر می گفت ۷ ساعت راهه تا اونجا

سرعین به آب گرم هاش معروفه.

پدر  برای ناهار و نماز و این ها نگه داشت به خاطر همین بیشتر از ۷ ساعت طول کشید تا برسیم نزدیک ۷ شب بود رسیدیم

روز بعدی اول صبح هوا مه داست و خیلی قشنگ بود😍رفتیم آب گرم وارد استخر که شدیم تو نگاه اول رنگ آب زرد زرد بود انگاری زردچوبه ریخته بودن داخل آب😂بوی انگار زنگ زدگی می داد آب داخلش.  املاح داخل آب قشنگ واضح و مشخص بود حتی وفتی کف پاهاتون می ذاشتی کف استخر اون املاح رو زیر پاهات حس می کردی نوشته بود املاحی مثل منیزیم کلسیم و کلی چیزهای دیگه تو آب هست مثل اینکه هر روز هم آبش رو عوض می کردن از ۸ صبح تا فکر کنم ۱۰ شب بودن

یه نفر بهمون گفت ۸ تا ۱۰ صبح خیلی خلوته و بهتره که اون تایم برید که ما هم هر دفعه همون تایم رفتیم و خلوت تر بود چون اسکانمون هم به اونجا نزدیک تر بود اسم آب گرمش ایرانیان بود که می گفتن از بقیه آب گرم هاش بهتره

قدیمی ترین آب گرم سرعین هم گاومیش گلی هست که مثل اینکه هزینه بلیطش از بقیه جاها ارزونتره و به خاطرش صف می کشن مردم و قدیمی تر هم هست

اونجا ماساژ های مختلفی هم داشت: تایلندی،سوئدی ،میکس،،با عسل ،لیف،...

من ماساژ میکس رو رفتم با تایم ۲۰ دقیقه

خانمی که ماساژ می داد عضله هایی داشت بزرررگ مردی بود واسه خودش😄

از این سرسره های موج های آبی هم دو سه تایی گذاشته بودن که من یکیشون رو رفتم.

آبگرمش واقعا آبدرمانی بود چون تو قزوین من کف پاهام یه جوری می شد که نیاز به سنگ پا داشت ولی تو آب گرم اونجا قشنگ نرم شده بود حتی موهامو که کراتین کردم و  بعد از حموم اسپری مخصوصی استفاده می کردم و داخل حموم هم نرم کننده می زدم ولی بعد آبگرم تو سرعین نیاز به هیچ کدومشون نداشتم و بعد آب گرم موهام وز نمی شد و با یه سشوار وقتی دستامو بین موهام می بردم خودش باز می شد(لخت نبود ولی وز هم نبود)من حتی شونه چوبی خودمم یادم رفته بود ببرم سرعین .می خوام بگم که آب خیلی تاثیرگذاره

 

به جز آبگرم  پل مشکین شهر و دریاچه شورابیل و تل سیژ هم رفتیم

تو اون چند روز آش دوغ مخصوص سرعین و بلال های خوشمزه هم خوردیم جای همگی خالی

البته آش دوغش اصلا خوب نبود و تعریفی نداشت ولی بلال هاش خوشمزه بود

اون شبی که رفتیم آش دوغ بخوریم من صندلی رو دادم عقب که بشینم بعد یهو با باسن خوردم زمین😂😂اولش فکر کردم یکی شوخی کرده باهام صندلی رو کشیده عقب بعد فهمیدم اونجا یه پله کوچولو داشته که من ندیدم و صندلی رو که دادم عقب صندلی افتاده بوده منم پشت سرش افتادم زمین😂😂انقدرررر با خواهرم خندیدیم که بعدا مدام یادش آوردیم

خوراکی هم انواع مختلف داشت اونجا مثل فیتیل،باقلوا،باسلوق،حلوای سیاه،عسل و ...

 

سوغات مخصوص اردبیل حلوای سیاه بود که تو همه مغازه هاشون پیدا می شد داغش هم فوق العاده خوشمزه بود

هوای سرعین هم عالی بود شب ها حتما باید پتو می انداختیم چون سرد می شد اون روزی هم که من و خواهرم تل سیژ رفتیم اون بالا آب بینیمون راه افتاده بود😂

فقط مشکلی که هست اینه که برای دیدن جاهای دیدنی باید حتما ماشین داشته باشید چون مثلا پل مشکین شهر و دریاچه شورابیل و جاهای دیگه خیییلی از هم دورن و بدون ماشین نمی شه رفت

 

خانمی که ماساژ می داد گفت ما از آب سرعین آب نمی خوریم شما هم نخورید یه جایی بود تو سرعین به اسم wata رفتیم از اونجا آب برداشتیم و استفاده کردیم.برای عسل خریدن هم بهمون گفتن از سرعین عسل نخرید و برید بازار اردبیل بخرید خلاصه که رفتیم اردیبل و از عالی قاپو عسل خریدیم

 

یه روز من آبگرم نرفتم و گفتم آخه هر روز که دیگه آبگرم نمی رن و خوابیدم صبح که بلند شدم رفتم چای بزارم واسه خودم بعد بلد نبودم چه جوری از اون وسیله استفاده کنم دکمه روشنش رو زدم و دستگاه هم تو برق بود پشیمون شدم از چای خوردن و اومدم نشستم سر سفره و شروع کردم به خوردن صبحانه و عسل بعد دیدم صدایی می یاد پیش خودم گفتم من که نمی خواستم چای بخورم پس این صدای دستگاه از چیه؟بلند شدم دیدم که کف اون که پلاستیکی بوده سوخته😂چون آب توش نبوده و من کلید روشن‌شدن زده بودم یه بووووووی سوختنی پیچیده بود که بعد چند دقیقه مادر و پدرم که اومده بودن می گفتن از فاصله خیییلی دور بوی سوختنی می یومده😂😂

منم مدام پیش خودم می گفتم به اموال بیت المال ضرر زدم😑

یه ساعت بعد مسئول اسکان اومد گفت چای سازی که اینجا گذاشتیم براتون خوب نیست و یه سماور و قوری جدید بهمون داد پدرمم گفت اتفاقا این خراب شده بود😂خواهرم می گفت تورو چقدرررر خوووش شااانسی😂😄

mehraban 75
۱۴ مرداد ۰۲ ، ۱۲:۰۱ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ نظر

امسال از وقتی که اینستا رو نصب کردم خیلی کلیپ های مختلفی دیدم که با ایجاد کردن یه سری سوال کلیییی شک و شبهه تو دل جوون هامون ایجاد کردن و دارن مردممون رو از راه درست منحرف می کنن مثلا این سوال که چرا امام حسین که ۱۴۰۰ سال پیش بوده بازم براش گریه می کنن؟؟ یا مثلا امام حسین عرب بوده ولی تو ایرانی هستی و برمی گردی به کوروش و این حرفا

در جوابشون به نظرم باید اینجوری بگیم که :وقتی من یا شما یا هر کس دیگه ای وقتی می میریم تا چند وقت ماها تو یاد بقیه می مونیم؟خیلی هامون فراموش می شیم ولی امام حسین ببین چه شخصیتی داشته که بعد از ۱۴۰۰ سال پیش هنوز هم یادش هست و اییییین همه جمعیت براش عزاداری می کنن

 

 

راستی عزاداری هاتون هم قبول باشه منم از دعاتون بی نصیب نزارید🙏

mehraban 75
۰۵ مرداد ۰۲ ، ۲۱:۱۷ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۶ نظر

امروز تو ماشین داشتم آهنگ‌ از رادیو گوش می کردم آهنگ فیلم خداحافظ بچه و پول کثیف و دردسر های عظیم قشنگ منو برد به اون موقع ها

یادش بخیر

mehraban 75
۰۱ مرداد ۰۲ ، ۱۷:۰۴ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲ نظر

بعد از یک سال مجددا اینستاگرام رو وصل کردم

دیشب با اکانت مادرم داشتم پیج دوست ها و هم کلاسی هامو می دیدم یکی از هم کلاسی های دانشگاه دیدم بچه تقریبا دو سه ساله داره پیش خودم گفتم یا خدا😁بهش نمی خوره بچه داشته باشه

اون تایمی که کارورزی می رفتیم این هم کلاسیمون ازدواج کرده بود و رفته بود سر خونه و زندگیش

mehraban 75
۲۷ تیر ۰۲ ، ۱۷:۴۸ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲ نظر

پنج شنبه ۲۲ تیر اولین تجربه کنسرتم بود موقع سه تار زدن دستم می لرزید اولش و بعد به خودم مسلط شدم خواهرمو دیدم که برام دسته گل گرفته بود گل های نارنجی با ربان نارنجی😍

دو تا از همکارهامم اومده بودن.

اولین اجرا، اجرای ما بود.

قبل اینکه بریم داخل قرار شد اگه رفتیم داخل سالن و دست زدن برامون سرمونو خم کنیم و سه تارمون رو یه کم مایل با دست راستمون بگیریم که همین کار رو هم انجام دادیم و هر کی سر جای خودش نشست و شروع کردیم به زدن

اولش دستام می لرزید و یه چند جایی بچه ها سوتی دادن و اشتباه زدن ولی این سوتی ها رو اونایی که تو این کار باشن متوجه می شن.

اجرامون که تموم شد دوباره همون حرکت رو بعد از دست زدن حضار انجام دادیم و تجربه جالبی بود که بقیه بیان اجرای تو رو ببینن.

بعد اجرای خودمون من بقیه اجراها رو با خانواده م دیدم و تقریبا اکثر اجراها سوتی داشتن مثل ما

حتی یکی از بچه هایی که سنتور می زد اولش نمی دونم یادش رفت نت هاشو چی شد که اولش ول کرد و بقیه براش دست زدن بعد دوباره آخرین نفر اجرا کرد.

یه پسر بچه بامزه تپل مپل هم وقتی سنتور زد آخر اجراش براش دست که زدن، واسه همه بوس فرستاد همه خندیدن خیلی بامزه بود😄

 

الان که دارم این ها رو می نویسم شیفتم و یه مریض جدید برامون آوردن

حدس بزنید مریض کیه؟یه دختر بچه ی ۲۴ روزه کوچولو موچولو

اوخی😍انقده کوچیکه که داخل انکوباتور گذاشتنش و اصلا نمی شه چیزی بهش وصل کرد به جز سرم حتی کاف فشار سنج به اندازه دور دستش نداریم😃مادرش ۱۷ سالگی ازدواج کرده و الان ۲۱ سالشه

mehraban 75
۲۶ تیر ۰۲ ، ۱۹:۴۷ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۶ نظر

مثل اینکه پدر دوستمون رضایت داده😁اجرای ما تو کنسرت انجام می شه😊

mehraban 75
۱۹ تیر ۰۲ ، ۱۳:۵۱ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹ نظر